هر شب پنجره اتاقم را به روي تنهايي باز مي كنم و عميق ترين نفسهايم در ارديبهشت ترين بهار بسختي مي كشموقتي اتاقت بشه سلول تنهاييت حالا بهار و پاييزش هيچ فرقي نمي كنه حالا هرچي نگاه مي كني توي تاريكي نه رنگها فرق دارن نه شبها نه روزها و نه آدمها.... ليلا ,سلول,تنهايي ...ادامه مطلب